یک جرعه زندگی
همیشه ، در هر زمان مه گرفته به کوچه های بی خیالی سفر کردم و ندیدم ترا ، امروز در کوچه باغهای خلوت و بیگانه عاشقی به تکه های قلبم بنگر که چگونه غرق در خواهش بودنت مرا به انزوای تنهایی ها می کشاند. کاش ابرهای تیره کنار می رفتند و نگاه مهربانت در امتداد لحظه های با تو بودن ، مرا جاودانه می کرد. کاش لحظه های خستگی من به ابدیتها می رفتند و حضور سبزت مرا تا نهایت دلبستگی ها می برد. کاش بمانی و مرا در غربت نگاه خیره ی این مردم بی دین سنگدل تنها نگذاری ، کاش بمانی . کاش .... نمی دانم آیا تمامی این لحظه ها مرا اندکی به حال خود وا می گذارند یا مرا قربانی این لحظه های بی کسی خواهند کرد . کاش مرا رها کنند این افکار ناشایست دوستت ندارم ها. کاش...
Design By : Pichak |